از جهان بیدر و پیکر GTA V تا نورهای نئونی Vice City، سری Grand Theft Auto شامل برخی از بهترین بازیهای ویدیویی ۲۰ سال اخیر بوده است. اما کدام یک از این بازیها بهترین است؟ در این لیست سری به خاطراتمان زدهایم تا به این لیست برسیم: بهترین بازیهای GTA، ردهبندی شده از بدترین به بهترین.
از آنجایی که بیشتر از همه به نسخههای اصلی سری GTA علاقهمندیم، نسخههای ساخته شده برای کنسولهای دستی و همینطور بستههای گسترشدهنده را فاکتور گرفتهایم. از طرف دیگر، GTA 1 و GTA 2 هم با اینکه هر دو بازیهایی فوقالعاده به حساب میآیند، اما متعلق به دوران پلی استیشن ۱ و مبتنی بر ژانر کاملا متفاوتی هستند که باعث میشود با دیگر نسخهها قابل قیاس نباشند.
لازم به اشاره میبینیم که بدترین بازی در این لیست، همچنان یک شاهکار است. فقط مسئله این بوده که بقیه نسخهها بهتر از آن ظاهر شدهاند. با در نظر داشتن این موارد در ذهن، بیایید لیست بازیهای GTA، از بدترین تا بهترین را آغاز کنیم. ضمنا شما هم میتوانید ورژن خودتان از این ردهبندی را در بخش کامنتها با ویجیاتو به اشتراک بگذارید.
GTA 3
GTA 3 نه تنها به راکستار مسیر آینده را نشان داد، بلکه ذهنیت صنعت بازی نسبت به بازیهای جهانباز را هم دگرگون کرد. البته که قبل از آن هم بازیهای سندباکس داشتیم، اما هیچکدام از آنها به اندازه لیبرتی سیتی پرجزییات و فکرشده نبودند؛ شهری که میتوانستید برای ساعتها در آن رانندگی کنید، به انجام ساید کوئستها بپردازید و خط اصلی داستانی را پاک از یاد ببرید.
کافیست یک تاکسی بدزدید و قادر به مسافرکشی خواهید بود، یا میتوانید یک آمبولانس بدزدید و بیماران را در مدت زمانی محدود به بیمارستان برسانید. یا اصلا میتوانستید در شهر بچرخید و نارنجک به سمت ماشینهای پلیس پرت کنید، همهچیز را به آتش بکشید و وقتی آتشنشانان از راه میرسیدند، ماشین آنها را هم بدزدید.
سیستم تیراندازی بازی اندکی بدقلق بود، کافی بود به ماشینها نگاه کنید تا منفجر شوند و ماموریتها گاهی بیش از حد پیچیده میشدند. اما اینها مشکلاتی کوچک در بطن یک ساختار جهانباز اعتیادآور بودند که تا همین امروز سرگرمکننده باقی مانده.
GTA 4
GTA 4 به خاطر اینکه داستان خودش را خیلی جدی میگرفت اندکی مورد تمسخر قرار گرفت، اما ماجراجویی نیکو در تبدیل شدن از یک آدم بیهمهچیز به یکی از خلافکاران مطرح این جهان چیزی بود که ما را عاشق بازی کرد. درست است که ضرباهنگ بازی از اندوهباری به سمت پوچی میرود و کاتسینهای احساسی بازی با آشوب جهان باز بازی در تضاد است. و درست است که رومن دائما آزارتان میدهد و از شما میخواهد با او به بولینگ بروید. اما با تمرکز بیشتر بر کاراکترها، راکستار کاری کرد که واقعاً داستان نیکو برایمان مهم باشد.
درست از همان لحظهای که نیکو از اروپای غربی با کشتی به ایالات متحده آمد تا به دنبال رویای آمریکاییاش برود، عاشقش شدیم و نتوانستیم از داستان زندگی او دل بکنیم. البته که هنوز میتوانستید تمام آن مسخرهبازیهای همیشگی را در جهان بازی دنبال کنید. انبوهی از ساید کوئست برای انجام دادن وجود داشت، انبوهی از اتومبیل برای راندن و انبوهی از سلاح برای قتل عام. سیستم مبارزه و فیزیک GTA 4 پیشرفت محسوسی نسبت به Vice City داشت و و حتی گاهی از GTA V هم بهتر بودند. ضمنا این بازی دو بسته گسترشدهنده محشر هم داشت که برخی از بهترین لحظات GTA را برایمان رقم زدند.
GTA: Vice City
Vice City یک خصیصه مهم داشت. این بازی بهتر از هر بازی دیگر در سری GTA توانست برهه زمانی داستان خود را تصویر کند و آنچه از میامی در دهه ۱۹۸۰ نشانمان داد، پر از رنگ و شادابی بود. درحالی که GTA 3 فونداسیون لازم برای نسخههای بعدی را فراهم کرد، Vice City یک لایه هویتی نیز به این فرنچایز داد. تامی ورستی بیاعصاب که توسط ری لیوتا صداپیشگی شد احساسی شبیه به یک کاراکتر باورپذیر داشت -باهوش و وفادار- که باعث میشد روی تلاش او برای تبدیل شدن به یک مجرم سرشناس سرمایهگذاری کنید.
GTA 5
GTA 5 یک برداشت نهچندان سختگیرانه از مشکلات دنیای مدرن بود و در جهانی عظیم دنبال میشد که پر بود از آدمهای نهچندان خوبی که کارهای نهچندان خوب میکردند. میتوانستید بانک بزنید، پلیس را با مینیگان بکشید، بالگرد بدزدید، مقر یک شبکه اجتماعی را منفجر کنید و با اسنایپر، یک هواپیما را ساقط کنید: این بازی به نظر مثل یک نسخه از GTA میرسد که راکستار همواره آرزوی ساختش را داشته. این بازی هرچه در عناوین قبلی دیده بودیم را برداشت و کاملترین پکیج ممکن را ارائه کرد. ضمنا میتوانستید بازی را به دو صورت سومشخص یا اولشخص پیش ببرید.
دوست داشتن شخصیتهای اصلی بازی کار آسانی نیست، اما حداقل سه شخصیت اصلی داشتیم که هرکدام ویژگیها و قابلیتهای مخصوص به خود را به نمایش میگذاشتند. اگر از اتومبیلرانی با فرانکلین خسته شدید، میتوانید با ترور به تپههای شمال لوس سانتوس بروید و جمجمه چند نفر را له کنید یا اینکه رویکردی آرامتر در پیش گرفته و با مایکل به کلاب گلف بروید. این جهان غنی و احمقانه هیچوقت قدیمی نمیشود، خصوصا در بخش GTA Online که هر روز در حال تغییر و دگرگونی و گسترش است.
GTA: San Andreas
شاهکاری که زمان نمیشناسد. San Andreas نبوغ Vice City را برداشت و به هر شکل ممکن بهبود داد: ابعادی تا سه برابر بزرگتر از بازی قبلی داشت و هرکدام از شهرهایش -که ورژنی خیالی از لوس آنجلس، سان فرانسیسکو و لاس وگاس بودند- احساسی منحصربهفرد داشتند. شخصیت اصلی بازی، کارل “سیجی” جانسون علیرغم تمام پوچی این جهان، داستان را جالب نگه میداشت و میتوانستید هرکاری انجام دهید: از سرقت یک کازینو تا ربودن یک جتپک از یک مقر فوق سری دولتی و فرار از مهلکه. پیرنگ جاهطلبانه بازی از تغییرات ناگهانی وحشت نداشت. ممکن بود از بلند کردن ماشینهای سوپر اسپرت به سراغ ربودن کمباین کشاورزی بروید.
چیزی که بیشتر از همه در یادها مانده، نقشآفرینی در بازی است. گاهی از اوقات سن آندریس شبیه یک شبیهساز زندگی بود: میتوانستید عضلاتتان را در باشگاه پرورش دهید و با تغذیه مناسب حفظشان کنید، اما اگر زیادهروی میکردید چاق میشدید. میتوانستید به آرایشگاه بروید، میتوانستید با همکارانتان بیلیارد بازی کنید، میتوانستید سری به زمین بسکتبال بزنید و سیستمی مشابه بازیهای نقشآفرینی وجود داشت که روند بازی را پایش میکرد و هر اتومبیل و سلاح هم قابل شخصیسازی بود.
سن آندریس بهترین بازی سری GTA بوده و هنوز هم هست.